جشن عروسی سام درخشانی و همسرش با حضور هنرمندان+تصاویر
شب گذشته سام درخشانی با انتشار تصویر زیر خبر از جشن عروسی و داماد شدنش داد
شب گذشته سام درخشانی با انتشار تصویر زیر خبر از جشن عروسی و داماد شدنش داد
در اینستاگرام بازیگران چه خبر است
اینستاگرام بازیگران زن ایران
عکس های اینستاگرامی از بازیگران
اینستاگرام عکس هنرمندان
منازل شخصی هنرمندان
خانه لیلا حاتمی
خانه پژمان بازغی
خانه کمند امیر سلیمانی
خانه مهدی پاکدل
خانه رضا رویگری
خانه حمید لولایی
خانه برزو ارجمند
خانه لیلا اوتادی
خانه مهراب قاسمخانی و شقایق دهقان
حیاط خانه فرهاد مجیدی
خانه هدیه تهرانی
خانه سید مهدی رحمتی
خانه فیروز کریمی
خانه حسن روحانی
خانه رضا داوودنژاد
خانه احمدرضا عابدزاده
خانه علی دایی
خانه احسان حدادی
خانه سید محمد خاتمی
خانه احسان حق شناس
ما برای احترام به شما هیچ گونه پاپ اپ و پنجره مزاحمی قرار نداده ایم به راحتی در سایت قدم بزنید
مجموعه بسیار بزرگ و کم نظیر سورس های برنامه نویسی Visual Basic.Net برای برنامه نویسان گرامی.این مجموعه شامل 1600 سورس برنامه نویسی ویژوال بیسیک می باشد که شما دوستان عزیز هر موضعی را که بخواهید می توانید در میان این سورس ها بیابید.
مجموعه بسیار بزرگ و کم نظیر سورس های برنامه نویسی Visual Basic.Net برای برنامه نویسان گرامی.این مجموعه شامل 1600 سورس برنامه نویسی ویژوال بیسیک می باشد که شما دوستان عزیز هر موضعی را که بخواهید می توانید در میان این سورس ها بیابید.
مجموعه بسیار بزرگ و کم نظیر سورس های برنامه نویسی Visual Basic.Net برای برنامه نویسان گرامی.این مجموعه شامل 1600 سورس برنامه نویسی ویژوال بیسیک می باشد که شما دوستان عزیز هر موضعی را که بخواهید می توانید در میان این سورس ها بیابید.
اهمیت سرنوشت کاراکتر
شما به نقشی که در «اسب سفید پادشاه» داشتم نگاه کنید. قرار نبود که این شخصیت در همه فیلم از ابتدا شکست خورده باشد. این مسیر باید طی شود. یعنی باید اول کاری میکردم که تماشاگر او را دوست داشته باشد و بعد او را همراه کنم. اگر تماشاگر نقش را دوست نداشته باشد به سرنوشت او هم اهمیتی نمیدهد و برایش فرقی نمیکند که حالا او شکست بخورد و نارو و نارفیقی ببیند؛ درواقع نه از اندوه نقش ناراحت میشود و نه با شادی او میخندد. سعی من این بوده کاری کنم و طوری بازی کنم که مخاطب با او همذات پنداری کند و این مهمترین کار بازیگر است.
چوب چشم رنگیام را خوردم
متاسفانه باید بگویم یکسری افراد نان چشمرنگی بودن خود را خوردهاند اما من چوبش را خوردهام. البته دوستان منتقد یا بعضی کارگردانها همیشه این را گفتهاند که توانایی بازیگری من در پس این ویژگی چشمرنگی بودن پنهان شده است. همین مساله باعث شده یکسری کارگردانها نسبت به انتخاب من ترس داشته باشند. اما به جرأت میگویم کارهایی بوده مانند «در میان ابرها»، «پوسته»، «باددرعلفزار میپیچد» که شاید تنها خودم میتوانستم آنها را بازی کنم. این البته عقیده تمام افرادی است که فیلمها را دیدهاند یا با آنها در آن فیلمها کار کردهام، اما به قول شما خیلی اوقات چهرهام از بازیام پیشی گرفته است.
کمکهای نویسنده و خبرنگار
کاش این را شما خبرنگارها و منتقدان بگویید چه اتفاقی میافتد که الناز شاکردوست وقتی در فیلم «در میان ابرها» خوب ظاهر میشود اما بازهم مجبور است در انتخابهای بعدی میان بد و بدتر قرار بگیرد؟ در همه دنیا به نظرم خبرنگارها و منتقدان سینمایی به بازیگر کمک میکنند و با نوشتههایشان او را در مسیر و هدفی که دارد پیش میرود، جلو میبرند و با نقد و بررسی و گوشزد خطاهایش به او کمک میکنند.
معیاری به نام پول
من خیلی وقت است دیگر به خاطر دیده شدن، پول و. . . کار نمیکنم. اگر نگاه کنید طی چند سال اخیر کارهای زیادی نداشتهام؛ در حالی که مثلا همین سال گذشته دست کم میتوانستم شش، هفت فیلم بازی کنم. بعد از «قلبیخی» که اولین سریال رسانهای بود، مجموعههای بسیاری به من پیشنهاد کار دادند و حتی پولهای خوبی هم میدادند اما من نرفتم. شاید هر بازیگری جای من بود قبول میکرد اما وقتی به این شکل جلوی دوربین نمیروم و پول ملاک انتخابهایم نیست اما بازهم چنین جملاتی را میشنوم که هر نقشی را برای پول بازی کردهام و بسیار دلم میگیرد و حتی دچار یأس میشوم. سعی کردهام با «نه گفتن» به خیلی پولها و کارها آن هم در سن و سالی که دارم ثابت کنم اینطور نیست که من فقط میخواهم دستمزدی بگیرم و فیلمی بازی کنم.
الناز شاکردوست در مراسم اکران خصوصی فیلم آتیش بازی
خدا را شکر از بچگی زندگی و خانواده خوبی داشتم و هیچوقت به خاطر ثروت وارد بازیگری نشدم. حتی اولین فیلمی را که برای قراردادش رفتم با ماشینی پای قرارداد رفتم که پدرم برایم خریده بود؛ منظورم این است که هیچوقت نیاز مالی به این کار نداشتم و پول هرگز دغدغه من نبوده. اگر به خاطر پول وارد کار شده بودم در این یک دهه کارم باید میلیاردها تومان درمیآوردم. فکر میکنم برای خوشبخت زندگی کردن آنقدر که به احساس خوب و رضایت شخصی نیاز است، احتیاجی به پول نیست. آدم ثروتمند فردى است که به بىنیازى روحى رسیده باشد و ذهن روشنی داشته باشد. بىنیازى به پول نیست! شهرت هم مقوله جذابی برای من نیست.
فیلمبرداری کاری که تمام میشود، میروم خانه یا به سفر میروم چون دوست ندارم در خیابان باشم.
جایی دور از الناز بودن!
از ۲۳سالگی سعی کردهام همه دنیا را شهر به شهر بگردم. سفر کردن را همیشه دوست داشتم اما از جایی به بعد بیشتر به آن علاقه پیدا کردم چون وقتی به جایی میروم که مرا به عنوان الناز شاکردوست نمیشناسند، به عنوان یک انسان با من برخورد کرده، بدون هیچ قضاوتی به من نگاه میکنند. هیچوقت دوست نداشتم خود را گم کنم یا خود واقعیام را به خاطر شهرت از یاد ببرم. شاید از نگاه خیلیها که به شهرت نرسیدهاند یک آرزوی بزرگ باشد اما برای من درد است؛ چرا که با خودش تنهایی میآورد. هیچکس دیگر تو را به خاطر خودت دوست ندارد. آدمهایی جذبت میشوند که به خاطر خود واقعیات تو را نمىخواهند بلکه به خاطر اسم الناز شاکردوست است.
مرد محافظ درون من
این درد و تنهایی ناشی از شهرت شما را رشد میدهد. وقتی آدم معروفی میشوید هرکسی به خودش این اجازه را میدهد که حتی راجعبه جزییترین مسائل شخصی شما قضاوت و حتی با دروغ درباره شما قصهبافی کند. من نه به خاطر شهرت و نه به خاطر هیچ چیزی در این دنیا دروغ نگفتهام، نمیگویم و نخواهم گفت. شاید خیلیها بگویند الناز شاکردوست رفتارهای پسرانه دارد. این برای آن است که از جایی احساس کردم باید به خاطر حفاظت از مونث درونم و زنانگیهایم طوری رفتار کنم که کسی حتی در تفکر خودش به آن مونث درون من نزدیک نشود.
این رفتارهایی که از نظر بعضیها پسرانه است براى من یک دیوار حفاظتی است. هر انسانی با وجود جنسیت درونش یک مونث یا مذکر درون دارد، در هنرمندها اصولا- چه مرد و چه زن- آن بخش مخالف درونشان غالب است. در همه دنیا همین است و در هر قشر هنری دیده میشود. حالا من هم از آن بخش درونیام برای محافظت از خودم استفاده کردم.
منطق به جای احساس
آدمها دو دسته هستند؛ دسته اول آنهایى که برای رسیدن به اهداف و خواستههایشان تمام تلاش خود را میکنند و دسته دوم آنهایى هستند که دسته اول از آنها برای رسیدن به رویاهایشان استفاده میکنند! من همیشه جزو دسته اول بودهام و همیشه برای رسیدن به آرزوهایم تلاش کردهام، با همه وجودم سختی کشیدهام و به علم خودم اضافه کردم تا موفقتر شوم. در «اسب سفید پادشاه» نقش دختری را داشتم که برای رسیدن به عشقش بسیار پافشاری میکند اما خود واقعی من به این شکل نیست. من احساس و منطق را در کنار هم انتخاب میکنم.
یک ایرانی وطنپرست
من عاشق بازیگری بودم و هستم. حتی اگر قرار باشد روزی کار نکنم باز عاشق این حرفه میمانم. آدم نمیتواند عشقش را رها کند. الان تصمیم دارم برای چند ماهی به لندن بروم تا درسم را در رشته سینما ادامه بدهم. قطعا وقتی برگردم از این آموختهها برای هنر و سینمای مملکتم استفاده میکنم. نمیروم که خارج بمانم. میتوانم این ادعا را داشته باشم که یک دختر کاملا ایرانی و وطنپرست هستم و تمام زندگیام را برای خاک مملکتم میدهم.
هیچوقت آدم بیتفاوتی نبودهام. شاید سکوت کردهام اما همیشه سینما برای من اهمیت داشته است. شاید اگر ببینم کار خوبی ساخته نمیشود خودم کمکی را که میتوانم انجام بدهم. کمااینکه فیلم «تابو» را خودم تهیه کردم چون هیچ تهیهکنندهای حاضر نبود این هزینه سنگین را برای پروژهای که در روستا و با شرایط سخت، کار میشد، بپذیرد. البته در همان اوایل راه جناب آقاى محمد امامی که جزو تهیهکنندگان این مملکت هستند و سینما برایشان حکم کار و کاسبى ندارد، به یارى ساختن این اثر ارزشمند آمدند و فیلم را خریدند. در هر صورت صحبت من این است که حداقل سعی کردهام همان پولی را که از سینما درآوردهام خرج همین سینما کنم چرا که برایم ارزشمند است.
جان دادن برای سینما
برای اثبات علاقهام به سینمای کشورم بالاتر از این نبود که نزدیک بود جانم را هنگام فیلمبرداری «تابو» از دست بدهم. اگر آن نگهبان کشتی در آن روز مرا در دریا نجات نمیداد، حتی جانم را در این سینما داده بودم. اما معتقدم هرکسی به نوعی از دنیا میرود و چقدر خوب است که آدم برای عشقش جانش را بدهد و عشق من هم که اول و آخر همین سینماست. دیگر نمیدانم برای اثبات این ادعا چه کاری باید انجام بدهم. من عشقم را به سینما ثابت کردهام و فکر میکنم از حالا به بعد نوبت سینماست که به من برای بهتر شدنم کمک کند و استفاده بهتری از من به عنوان بازیگر بکند چون با فیلمهای مختلف این را ثابت کردهام که میتوانم. کاری به خوب یا بد بودن آن کارها ندارم اما من به عنوان یک بازیگر کامل بودم. فکر نکنم منتقدی بتواند ایراد بگیرد که جایی مثلا راکورد بازیام را نگه نداشتم یا در پردازش شخصیت کمکاری کردهام.
حیف شدن در پروژهها
ازطرفی من حس نمیکنم در بعضی پروژهها بازیام حیف شده است. اینها همه برای من تجربه هستند و باعث شده تا درس بگیرم و در کارهای بعدی بهتر شوم.
کابوسهای پس از غرق شدن
بعد از اتفاقی که در دریا افتاد و نزدیک بود غرق شوم تا مدتها وقتی زیر دوش حمام میرفتم احساس میکردم در حال خفهشدن هستم یا شبهای بسیاری خوابم نمیبرد چون مدام حس میکردم انگار دارم زیر آب میروم. اینها تاثیرات بدی است که از بعضی کارها با آدم میماند یا پس از تمام شدن بازیام در «اسب سفید پادشاه» تا سه ماه بیمار بودم و تب داشتم؛ حتی شبها درخواب میگریستم، بعد از آن هنوز حتی فیلمی را نتوانستهام قبول کنم. شاید این مساله ناشی از آن باشد که من نقش را از جایی دیگر بازی نکردم بلکه زندگی کردم.
حفظ راکورد بازیگری
در فیلم «اسب سفید پادشاه» اولین سکانسی که بازی کردم همان سکانس آزاد شدن از زندان بود. اما همیشه این اتفاق نمیافتد که بازی شما با طول داستان در فیلمبرداری پیش برود. اتفاقا یکی از سختیهای کار بازیگری همین است که فیلم با روند ابتدا تا انتهایش فیلمبرداری نمیشود. گاهی مثلا نقطهعطف داستان که بازی دشواری را میطلبد در همان ابتدای بازی است و شما باید در ذهن خودتان با نقش تا آن نقطه پیش بروید و بتوانید آن نقطه را که در داستان مثلا دقایق پایانی کار است در روز دوم فیلمبرداری بازی کنید. بعضیها میگویند تئاتر سختتر از سینماست. من قضاوتی ندارم چون گاهی کاری در تئاتر سختتر از سینماست اما گاهی هم کاری در سینما سختتر از تئاتر است. حفظ راکورد بازی در سینما کار دشواری است چون صحنهها گاه به ترتیب گرفته نمیشوند. شما در لوکیشنی که در داستان چندین بار در بخشهای مختلف دیده میشود باید تمام بازیها با حسهای مختلف را ارائه بدهید. فیلمبرداری رج زده است اما بازی شما باید تداوم خودش را داشته باشد.
تفاوت برای امروز و آینده
متفاوت بودن برای من این است که سعی کردهام همیشه در لحظه زندگی کنم. هرگز حسرت گذشته را نخوردهام و هیچوقت کار امروز را به فردا موکول نکردهام. هدفهای زیادی دارم که امیدوارم به همه آنها برسم؛ البته در اینکه سینما هدف اصلی من است حرفی نیست و میخواهم هر آنچه بهتر است برایم در سینما اتفاق بیفتد. سخن آخر اینکه زندگى و موفقیت یک مقصد نیست، یک سفر است؛ سفرى که تا پایان عمر جریان دارد. موفقیت پیش رفتن مدام است نه به نقطه پایان رسیدن. . .
نصیحت اشتباه استاد
هدفم از روز اول این بوده که به هر شکلی حالا حتی تحصیل به بهتر شدن خودم کمک کنم. یادم هست هنگامی که مبانی بازیگری یک را در دانشگاه میخواندم، برای امتحان آخر ترم حرفی از استادم شنیدم که برایم باورکردنی نبود. ایشان به من گفت تو که داری کار میکنی، نقش اول هم که هستی و پول هم که درمیآوری دیگر چرا زحمت میکشی و درس میخوانی!!؟ من امتحان ندادم و از کلاس بیرون آمدم. برایم تاسفآور بود استادی که به یکسری علاقهمند به بازیگری درس میدهد تفکرش این است که بازیگری که نقش اول میگیرد و پول درمیآورد دیگر نیازی به افزایش معلومات ندارد و نباید به دنبال تحصیلات آکادمیک و دانشگاه باشد. خب به همین شکل است که ریشههای فرهنگ به اشتباه پایهریزی میشود.
ادامه تحصیل در لندن
برای تحصیل دانشگاهی خارج از ایران (لندن) را انتخاب کردم چون دلیلش این است که برایم اهمیت دارد شخص خودم یعنی الناز شاکردوست را فارغ از عنوان بازیگر محک بزنم و تنها به عنوان یک انسان با من برخورد شود و یا آن دیالوگ استاد دانشگاه را دوباره نشنوم.
همان آدم روز اول
خیلی کم بیرون میآیم و در جامعه ظاهر میشوم. از برخورد مردم نگران نیستم و ترسی ندارم. مردم، خدا را شکر همیشه به من لطف داشتهاند، به نظرم محبوبیت موهبتی است که فقط خداوند میتواند به بندهاش بدهد و دست دیگرى نیست. بابت این مساله همیشه خدا را شکر میکنم اما نمیخواهم خود را فراموش کنم، انسان بودن برای من خیلی مهم است.
لباس بخشی از بازیگر
از آنجا که یکسری خانوادهها اجازه دادهاند فرزندانشان به شکل الگو به من نگاه کنند حس میکنم موظف هستم خیلی مسائل را رعایت کنم. یعنی فقط مسوول شخص خودم نیستم و باید جوابگوی خیلی از خانوادهها باشم. این آراستگی فقط به خاطر آرایش و مدلهای عجیب و غریب نیست.
خرید با فرهنگ ایرانی
خرید کردن را دوست دارم اما به نظرم الزامی نیست که حتما از برند خرید کرد. همیشه گفتهام این من هستم که میتوانم به آن محصول از برندهای خاص ارزش و اهمیت بدهم نه اینکه برند به من ارزش بدهد؛ یعنی اگر هیچ برندی نباشد، چیزی از ارزشهای من کم نمیشود. در عین حال معتقدم مردم اگر قرار است برندی را انتخاب کنند سراغ نمونههای غیراصل نروند چون یک نوع دزدی از آن برند است. اگر برند گران قیمتى را انتخاب میکنید پس باید هزینه آن را هم قبول کنید و به انتخابتان احترام بگذارید؛ در غیر این صورت شما میتوانید سراغ برندهای ارزانقیمت بروید. خوب است جامعه ایرانی با پیشینه عظیم فرهنگی خود این اصل را رعایت کند.
مجله ایده آل / مرداد ۹۴
دانلود برنامه خندوانه مهر نهایی فینال مسابقه جواد رضویان و امیر مهدی ژوله
دانلود برنامه با حضور جواد رضویان وامیر مهدی ژوله خندوانه مهر فینال مسابقه
دانلود برنامه مهر فینال مسابقه خنداننده برتر علی مسعودی امیر مهدی ژوله
مهر مسابقه نهایی کمدین برتر جناب خان علی مسعودی و امیر مهدی ژوله
لینک دانلود استند اپ کمدی جواد رضویان اپارات
لینک دانلود استند اپ امیر مهدی ژوله رضویان اپارات
«امیرمهدیژوله» در استندآپکمدی«خندوانه»ازخاطراتبچههای«دهه۶۰» گفت. بچههایی که از پدران خود حساب میبردند. او اما از رفاه بیش از حد فرزندان نسل جدید در لفافه انتقاد کرد. درخشش ژوله در مسابقهی استندآپ کمدی خندوانه بین هومن حاجیعبداللهی و امیرمهدی ژوله، موجب شده است که بسیاری از کاربران شبکه های اجتماعی به ژوله امتیاز بیشتری بدهند و کار او را بسیار قویتر و جذابتر بدانند.
در شبکه اجتماعی توئیتر، بازخورد این اجرا توسط کاربران بسیار مثبت ارزیابی شده است.
«آیدین سیار سریع» طنزنویس و نویسنده در توئیتر خود در این زمینه نوشته است:«برای ژوله خوشحالم. خوبه که نویسنده ها هم بدون شوآف و فیلم در آوردن بیایند معروف بشن. بوس بر تو امیرمهدی»
کاربر دیگری که مشخص است دستی در طنز دارد در توئیتر نوشت: «یادش بخیر سال۸۶ در مصاحبه ازم پرسیدن بهترین نویسنده طنز حال حاضر مطبوعات بنظرت کیه؟گفتم ژوله.گفت نه ایرانی بگو!»
عباس حسین نژاد روزنامه نگار و نویسنده نیز با کمی کنایه به ژوله در توئیترش گفته:«امیر مهدی ژوله اجرای خیلی خوبی داشت فقط تقریبا ۹۰درصد متنش از جوک های نوستالژی دهه شصتی های پراکنده در وب بود! »
کاربر دیگری نیز نوشته:«امیرمهدی ژوله خیلی هوشمندانه از خاطرات نوستالژیک دهه شصتیا و پنجاهیا استفاده کرد نظرات مثبت رو بیاره سمت خودش»
یک کاربر توئیتر دیگر نیز با کنایه ای سیاسی گفته است:«از استند آپ کمدی امشب امیر مهدی ژوله هم راضی بودم. یاد یکی از جشن های چلچراغ افتادم که جلوی رئیس دولت اصلاحات و تاجزاده درباره خودشون جوک میگفت!»
در مرحله دوم مسابقه خنداننده برتر طنز خندوانه امیر مهدی ژوله به زبان طنز و غیر مستقیم استند آپ خود را با سخنانی از خوانندگان زیر زمینی از جمله امیر دیوا (امیر تتلو) پیش برد.
به گزارش خبر اینترفر – ژوله در بخشی نام خود را امیر ژوژولو معرفی کرد و در بخشی هم گفت مثلا اسمش باشد امیر یا … که در این مورد هم رضایا دیگر خواننده زیر زمینی متنی را در واکنش به سخنان ژوله روی صفحه اینستاگرامش منتشر کرد. البته موضوع به امیر تتلو و رضایا ختم نشد و طرفداران این دو خواننده در واکنش به سخنان ژوله به صفحه شخصیش هجوم بردند و توهین و نقدهایی نوشتند.
خوانندهی زیرزمینی امیر دیوا معروف به امیر تتلو ساعتی پس از اجرای امیر مهدی ژوله در برنامهی «خندوانه » با انتشار پستی نسبت به اجرای این کمدین واکنش نشان داد.
امیر تتلو در صفحهی اینستاگرامش چنین نوشت:
«ميگن تو برنامه ى خندوانه به ما مثكه بى احترامى شده توسط يه آقايى به اسم ژوژولو !! والا من اون برنامرو تا حالا نديدم و اين آقارم نميشناسم اما چيزايى كه الان راجبش فهميدم اينجوريه كه ميخوان يه كارى كنن كه مردم بخندن !! خوب اگه با بى احترامى به ما مردم ميخندن بذار بخندن دمشونم گرم شكايتى ندارم ،حساس نشين ، بذارين زندگيشونو بكنن به نظرم خوشحال كردن و خندوندن مردم كار مقدسيه البته اگه به خاطر نفع شخصى نباشه»
در رقابت جمعه هفته گذشته در نیمه نهایی خنداننده برتر برنامه طنز خندوانه امیر مهدی ژوله در رقابتی نزدیک با علی مسعودی (مشهدی) فینالیست شد.
به گزارش خبر اینترفر ؛ امیرمهدی ژوله که در اولین استندآپ کمدی خود اعلام کرده بود آمده تا پدیده این مسابقات باشد، به عنوان یکی از فینالستهای این مسابقه معرفی شد.
امیر مهدی ژوله و علی مسعودی دو کمدینی بودند که در مرحله سوم مسابقه «خنداننده برتر» خندوانه شرکت کردند. ساعات و لحظات پایانی رای گیری برنده مردمی این مسابقه، در حالی سپری میشد که نتایج حکایت از رقابت تنگاتنگ این دو کمدین داشت.
نهایتاً با پایان زمان ارسال آرای مردم، امیرمهدی ژوله توانست با اختلاف 920 رای از رقیب خود پیشی بگیرد و به مرحله فینال رقابت «خننداننده برتر» راه پیدا کند.
امیر مهدی ژوله در این رقابت با رای 1671479 در برابر 1670559 رای مسعودی پیروز شد
.فیلم استند اپ جواد رضویان
جواد رضویان مرحله 1
بدون فیلم(انقد که بی مزه بود)
جواد رضویان مرحله 2
سلفی امیر مهدی ژوله و دوستان پس از عملیات عکاسی برای یکی از مجلات کیوسک. در کنار محسن بیگلری عکاس کاردرست و خوشنام و شهاب جعفرنژاد کارتونیست موفق و توانا که هر روز طرح های خلاقانه اش را در مطبوعات و جراید میبینیم.
ما برای احترام به شما هیچ گونه پاپ اپ و پنجره مزاحمی قرار نداده ایم
علیرضا مسعودی (علی مشهدی) نویسنده و فیلنامه نویس سریال های طنز تلوزیونی متولد شهر مشهد است. علی مسعودی کار نویسندگی را با نوشتن متن های چند آیتم از برنامه ساعت خوش در سال ۱۳۷۴ شروع کرد و در طول این سالها، داستان و فیلنامه سریال هایی چون کوچه اقاقی ها، طنز آشتیکنان،یک و نیم هفته، […]
علیرضا مسعودی (علی مشهدی) نویسنده و فیلنامه نویس سریال های طنز تلوزیونی متولد شهر مشهد است.
علی مسعودی کار نویسندگی را با نوشتن متن های چند آیتم از برنامه ساعت خوش در سال ۱۳۷۴ شروع کرد و در طول این سالها، داستان و فیلنامه سریال هایی چون کوچه اقاقی ها، طنز آشتیکنان،یک و نیم هفته، سریال سه در چهار و بخش هایی از سریال ارث بابام، سریال آقا و خانم سنگی را نوشته است. به گفته خودش او یک نویسنده غریزی است.
طرح اولیه فیلنامه سریال قرار گاه مسکونی را از خاطرات واقعی خود در دوران سربازی اش الهام گرفته و نوشته است به گفته خودش در سال ۷۰ در قرارگاه عملیاتی جنوب خدمت کرده است. این قرارگاه تا نزدیک ترین شهر ۶۰ کیلومتر فاصله داشت و در وسط یک بیابان قرار گرفته بود. گذراندن خدمت سربازی در این محیط برای من خیلی دلچسب بود. ما می توانستیم هر ۴۵ روز ۲۲ روز مرخصی داشته باشیم، اما من یک بار ۱۹۵ روز در قرارگاه ماندم و به مرخصی نیامدم.
این سلفی رو امین حیایی گرفته
فقط تیپ رو داشته باشین
تعداد صفحات : 3